کد مطلب:130073 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:270

سخنرانی 07
بسم اللَّه الرحمن الرحیم

الحمد للَّه رب العالمین باری ء الخلائق اجمعین والصلاة والسلام علی خاتم النبیین ابی القاسم محمد و آله الطاهرین.

از كلمات قصار امیرالمؤمنین علی علیه السلام كه در نهج البلاغه ی سید رضی رضوان اللَّه تعالی علیه روایت شده است این جمله را امروز عنوان سخن قرار می دهیم كه علی علیه السلام در مقام دعوت به مكارم اخلاق و حسن معاشرت با مردم فرمود:

«خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بكوا علیكم و ان عشتم حنوا الیكم».

یعنی با مردم چنان معاشرت و آمیزش كنید و رفتار و سلوك شما با مردم چنان باشد كه اگر مردید و از میان آنان رفتید بر شما سوگوار و داغدار باشند و بر فقدان شما اشك بریزند و اگر هم زنده ماندید و در میان مردم بودید شیفته و علاقمند شما باشند. یعنی با حسن سلوك و معاشرت بر مبنای فضایل اخلاقی می توان مردم را شیفته و فریفته ی خویش ساخت.



احسن الی الناس تستعبد قلوبهم

فطالما استعبد الإنسان إحسان



تنها با نیكی و نیك رفتاری است كه می توان مردم را دلباخته ی خویش قرار داد و دلهای آنان را تسخیر كرد. این دستور اخلاقی بسیار مهم امیرالمؤمنین علی علیه السلام را چه كسی بهتر از فرزند بزرگوارش امام حسین علیه السلام بكار بست؟ و چه كسی توفیق پیدا كرد كه مانند اباعبداللَّه علیه الصلاة والسلام در زندگی و پس از شهادت، مردم را علاقمند و شیفته و فریفته ی خویش گرداند. در محرم سال 61 هجری در سرزمین عراق و در كناررودخانه ی فرات حادثه ای روی داد و مردانی بزرگوار و با فضیلت به


شهادت رسیدند، و بسیاری از مردم آن روز آن حادثه را بزرگتر از دیگر حوادث تاریخی نمی دیدند و شاید چنان تصور می كردند كه پس از گذشتن چند سالی این واقعه ی تاریخی هم در لابلای كتابها و اسناد تاریخی دفن خواهد شد و در ردیف صدها حوادث كهنه و فرسوده ی تاریخ قرار خواهد گرفت و كسی جز به عنوان قصه و سرگذشتی ازآن یاد نخواهد كرد. اما اینان نمی دانستند كه شخصیت حسین بن علی علیهماالسلام شخصیتی است جاوید و قیام اوهم از حوادث زنده و جاوید تاریخ خواهد بود و با مرور زمان كهنگی و فرسودگی بدان راه نخواهد یافت، و شاید بیشتر مردم در آن تاریخ جریان حادثه را به نفع كشندگان امام علیه السلام تعبیر و تفسیر می كردند، و تصور می شد كه نه تنها كار این شهیدان یكسره شد، بلكه دیگر كسی را نیروی مخالفت با بنی امیه نخواهد بود و در آینده تاریخ اسلام نام علی علیه السلام و اولاد علی به عظمت و بزرگی برده نخواهد شد، و دلهای دوستان اهل بیت كه از شهادت امام و یاران بزرگوار وی جریحه دار شده است با گذشت زمان التیام خواهد یافت و آرام خواهد گرفت و این مصیبت هم مانند دیگر مصائب فراموش شده و از یاد رفته ی تاریخ از یاد خواهد رفت و فراموش خواهد شد. اما آینده ی تاریخ نشان داد كه بیشتر مردم در اشتباه بودند و پیشامد عاشورای شصت و یك هجری را هم یكی از پیشامدهای عادی و نبردهای سیاسی می پنداشتند و فكر آنان به افق مقدس نظری كه امام در این قیام داشت نمی رسید و نمی توانستند با روح این قیام آشنا شوند.

مشكلی كه غالباً مردم را گمراه می كند همین است كه نمی توانند به آسانی كارها و گفتارهای مشابه را كه در واقع با هم تفاوت بسیار دارند از یكدیگر بازشناسند مردم بسیار دیده اند كه مردمی به نام حق قیام كرده اند و در این راه فداكاریها نشان داده اند و سرانجام هم كمتر اثری بر قیام و اقدام آنان بار نگشته است، یا مردمی در موعظه كردن و پند دادن و طرفداری از حق و جانبداری از مظلوم داد سخن داده اند و مردم را به یاد خدا و روز حساب و ثواب و عقاب آورده اند، اما نه مردم و نه تاریخ، آنان را مردمی پاك و پارسا نشناخته اند و روی همین حساب بسا كه قیام مردان حق و گفتار آنان را بر اساس اغراض شخصی و مادی توجیه می كنند و نمی توانند به انگیزه های خدائی این قیامها توجه كنند و حساب كسانی را كه برای خدا می گویند و برای خدا قیام می كنند با


حساب مردمی كه گرفتار اغراض شخصی و اسیر هوا و هوس شده اند اشتباه نكنند، اما بسیار جای خوش وقتی است كه اگر مردم اشتباه كنند تاریخ اشتباه نمی كند و مرور زمان موجبات اشتباه را از میان می برد و همین تاریخ است كه هر جمله ی كوتاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به عنوان بهترین پندهای مذهبی و اندرزهای دینی ثبت می كند، اما سخنرانیهای طولانی و بی روح بسیاری از خلفا را در زوایای فراموشی قرار می دهد.

برای اینكه مثال و نمونه ای برای شما شنوندگان محترم ذكر كرده باشم توجه شما را به موعظه هائی كه یكی از خلفای بنی عباس یعنی منصور دوانیقی برای فرزندش مهدی عباسی نوشته است و ابن واضح یعقوبی آن را بدین صورت نقل می كند جلب می كنم.

یعقوبی می نویسد كه مهدی یعنی پسر منصور وصیتنامه ی ابوجعفر منصور را پس از مرگ وی بر مردم خواند و چنین نوشته بود: بنام خدای بخشاینده ی مهربان این وصیت نامه ی بنده خدا امیرمؤمنان است برای پسرش محمد مهدی ولیعهد مسلمانان هنگامی كه او را پس از خود وصی و جانشین خود ساخت بر مسلمانان و ذمیان و حرم خدا و بیت المال و زمین خدا كه آن را به هركس از بندگانش بخواهد به ارث می دهد و حسن عاقبت برای مردم پرهیزكار است. امیرمؤمنان ترا سفارش می كند كه در هر سرزمین كه باشی نسبت به خدا پرهیزكار باش و فرمان وی را درباره ی بندگانش اطاعت كن و ترا از ندامت و پشیمانی و رسوائی روز رستاخیز بیم می دهد پیش از آنكه مرگت فرارسد و پیش از آنكه بگوئی پروردگار من چرا مرا برای مدتی هر چند كم مهلت ندادی؟ هرگز كجا ترا مهلت خواهند داد- با آنكه اجلت رسیده باشد- و بگوئی پروردگارا مرا بدنیا بازگردان شاید كار شایسته ای انجام دهم، در آن زمان خانواده ات از تو جدا می شوند و عملت به تو می رسد، پس می بینی آنچه را با دست خویش انجام داده ای و با پای خویش به سوی آن رفته ای و با زبان خود آن را گفته ای و اعضایت بر انجام آن همداستان شده اند و چشمت بدان نگریسته است و هم آنچه به اندیشه ات راه یافته است. پس بر همه ی اینها پاداش كامل داده می شوی، اگر بد باشد به بدی و اگر نیك باشد به نیكی. باید كه پرهیزكاری خدا شأن تو باشد و فرمان بردن او اندیشه ات، در


دین خود از خدا یاری بخواه و از راه دین به خدا نزدیك شو و نفس خود را مؤاخذه كن و آن را بدست هوا و هوس مسپار، هرگز بر كار بد اصرار مورز، چه كسی سنگین بارتر و گنهكارتر و مصیبت زده تر و سوگوارتر از تو نیست؛ زیرا كه گناهانت روی هم آمده و عملهایت انباشته شده، چون خدا ترا سرپرست رعیت ساخته است تا در میان آنان حتی درباره ی ذره ای داوری كنی، پس همگی از تو بازخواست می كنند و بر كارهای كارگزاران ستمگر خود مجازات می شوی، خدا می گوید: تو هم خواهی مرد و دیگران هم خواهند مرد و سپس همه تان نزد پروردگارتان با هم خصمی می كنید گویا می بینیم كه ترا پیش روی خدای قهار بازداشت كرده اند و یاران دست از یاری تو كشیده اند و طرفداران ترا تسلیم عذاب و حساب كرده اند و لغزشها گردن گیر تو گشته است و گناهان ترا گرفتار ساخته است، ترس ترا فراگرفته و ناتوانی و بیچارگی ترا از پای درآورده است، برهانت تباه گشته و چاره ات از دست رفته است حقها را از تو گرفته اند، مردم از تو قصاص كشیده اند. در روزی كه هول و هراس آن سخت و محنت آن بزرگ است، روزی كه دیده ها در آن خیره می شود، هنگامی كه دلها آكنده از خشم به گلوگاه رسد و ستمگران را نه خویشی باشد و نه شفیعی كه حرف او را بشنوند، پس در آن روز حالت چگونه خواهد بود، آنگاه كه خلق با تو ستیزه كنند و حق آنان از تو گرفته شود.

هنگامی كه نه نزدیكانی است تا ترا نجات دهند و نه خویشانی تا از تو حمایت كنند، در آن روز است كه كردارها را كیفر دهند و شفاعت را نپذیرند و میزان عدل در میان باشد و حكم قطعی صادر شود، خدا گفته است كه در آن روز بر كسی ستم نمی شود و خدا زود به حسابها خواهد رسید، بر تو باد كه برای نگهداری دینت آماده باشی و برای نجات خود كوشش كنی، گردنت را از بند گناه رها كن و فرصت امروزت را غنیمت شمار و از فردای قیامت برحذر باش و از دنیای خود پرهیز كن! چه دنیایی فریبكار است و ترا هلاك می كند. باید كه نیت خود را برای خدا راست گردانی و نیازت را نزد وی بری باید كه دادگریت گسترش یابد و عدل تو همه را فراگیرد و مردم از ستمت در امان باشند در میان رعیت به مساوات داوری كن و برای خشنودی خدا كوشش خود را بكار بر و یاران و همكاران خود را از مردم دین دار برگزین و بهره ی


مسلمانان را از مالهاشان بده و خراج و غنیمتشان را بی دریغ بپرداز و مقرری آنان را مرتب می داده باش و خرجی سالانه و ماهیانشان را زود و به موقع بده، شهرها و بلاد را با سبك ساختن مالیات و خراج آباد كن و مردم را با خوشرفتاری و حسن سیاست به صلاح آور و از همه ی كارها در نظرت مهمتر آن باشد كه اطراف و جوانب خود را حفظ كنی و مرزها را تحت مراقبت قرار دهی و در فرستادن دسته های سپاه شتاب ورزی، از خدای عزوجل توفیق بخواه در راه جهاد و حمایت دین او و در راه نابود ساختن دشمنانش. خداست كه مسلمانان را پیروز می كند و در دین آزاد و آسوده خاطرشان می سازد، در این راه جان و شرف و دارائیت را بده و در شب و روز به سپاهیانت رسیدگی كن و مراكز سواران و باراندازهای سپاهیان را بشناس و پناهندگی و جنبش و نیرومندیت به خدا باشد و اعتماد و زورمندی و توكلت بر او، چه اوست كه ترا كفایت می كند و بی نیاز می سازد و یاری می دهد و در كمك و یاری او كفایت است.

شنونده ی محترم این بود نمونه ای از سخنان و نوشته پندآمیز یك نفر خلیفه ی عباسی كه از نظر جمله سازی و عبارت پردازی بسیار شیوا و رسا است، اما در عین حال نتوانسته است در تاریخ اسلام در ردیف مواعظ دینی و حكمتهای آسمانی قرار گیرد و حتی زر و زورهای بنی امیه و بنی عباس نتوانسته است از نظایر این وصیت نامه ها و سخنرانیهای بی روح نهج البلاغه ای بسازد و یا صحیفه ی سجادیه ای ترتیب دهند، و یا كتابی مانند تحف العقول كه از مواعظ رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و ائمه ی طاهرین علیهم السلام جمع آوری شده است فراهم سازد. تاریخ با قدرت و بصیرت مخصوصی كه در تشخیص شخصیتها و گفتارهای آنان دارد خطبه ها و گفتارها و نامه هائی را در ردیف آثار زنده و جاوید تاریخ ثبت می كند و گفتارهائی از نظر صورت مشابه آنها را در فصول مرده ی تاریخ قرار می دهد. این كار از تاریخ ساخته است و از مرور زمان، نه از مردم معاصر كه غالباً از ادراك حقایق امور قاصرند.

در تاریخ وقوع حادثه ی عاشورای ابی عبداللَّه الحسین علیه السلام عده ی بسیار محدودی از اهل بیت و شیعیان بودند كه می توانستند این حادثه را ارزیابی كنند و از آثاری كه در آینده ی تاریخ بر آن بار خواهد شد سخن بگویند و مردم را از اشتباهی كه بدان گرفتار شده بودند تا اندازه ای كه مقدور بود بیرون آورند.


شنونده ی محترم این بنده در سال گذشته زیر عنوان «بررسی تاریخ عاشورا» مطالبی عرض كرده ام، اما توفیق اتمام و انجام این بحث را نداشتم و قسمت مهمی از این مبحث باقی مانده است كه اگر خدای متعال توفیق عنایت كند. به ترتیب به عرض شما خواهد رسید.

و در بررسی این حادثه ای كه هفتاد و سه مرد از جان گذشته آن را بوجود آورده اند. و زنان و كودكانی سوگوار و داغدار آن را به نتیجه رسانده اند، تا آنجا كه توفیق خدا همراه باشد پیش خواهیم رفت و خواهیم دید كه خطبه ها و سخنان اهل بیت علیهم السلام و گفتار آن گویندگان شجاع و فصیح و بلیغ چگونه در سینه های مردم جا گرفت و دلهای آنان را تكان داد و پرده های گمراه كننده را بالا زد و تشخیص مردم را بكلی تغییر داد و مردم را به ارزش این قیام مقدس متوجه ساخت و مجال تحریف و تغییر چهره ی این واقعه ی تاریخی را از دست دشمن گرفت و هرچه را دشمن گفت و نوشت و هرچه سبكی و هرزگی نشان داد همه را ثبت تاریخ كرد، همان خطبه ها و سخنرانیهای مسجدالحرام و منازل بین راه حجاز و عراق و روز عاشورای امام و خطبه های بزرگان شهدای عاشورا و خطبه های امام چهارم و دیگر اسیران اهل بیت در سفر اسیری بود كه چهره ی تاریخ عاشورا را تا این حد صریح و بی پرده به روی صفحات تاریخ آورد. البته در آن روزهائی كه این سخنان زنده و جاوید گفته می شد، كمتر مردمی می توانستند به ارزش و تأثیر آن توجه كنند و تنها خود آن گویندگان بودند كه نیك می دانستند چه می گویند و چه می كنند و از این گفته ها چه نتیجه ها خواهند گرفت و چنانكه خود امام علیه السلام از همان ساعتی كه از مدینه حركت كرد نیك می دانست كه چه می كند و كجا می رود، و نتیجه ی نهضت و قیام او در عالم اسلامی چه خواهد بود. مروان و زنان شیعه و اسیر اهل بیت هم در كار خود بصیرت كامل داشتند و در هر جا كه احساس لزوم و ضرورت سخن گفتن می كردند، با همه ی تألمات روحی و افسردگیهای بی حسابی كه داشتند داد سخن می دادند و حقایق را بی پرده می گفتند و راه تحریف جریان تاریخ را به روی دشمنان می بستند.

امام چنانكه گفتیم مسلم است كه بیشتر مردم در آن تاریخ از عمق این گفتارها و حساب دقیق این گویندگان آگاه نبودند و بسا كه اگر خطبه ی زینب كبری دختر


امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در شهر دمشق می شنیدند چنان فكر می كردند كه زنی سوگوار و داغدار است و عواطف او تحریك شده و از روی ناراحتی و فشار مصیبت سخنی می گوید و فردا كه آرامش خاطری پیدا كرد و مرور زمان مصیبتها را از یاد وی برد خودش هم از این سخنان و گفته های امروز خود بی خبر خواهد بود و گفتار او از فراموش شده های تاریخ به حساب خواهد آمد. این مردم كوتاه نظر كه نمی توانستند به حقیقت مطلب برسند نمی دانستند كه قلم توانای تاریخ بدون انتظار هیچگونه اجر و پاداشی برای نوشتن و ثبت كردن هر كلمه ای كه از دهان و زبان اینان درآید آماده است و همه را با كمال امانت ضبط می كند و با كمال شجاعت در صفحات تاریخ منعكس می سازد. قلم تاریخ نه تنها گفته های دختر امیرالمؤمنین علیه السلام را ضبط می كرد، بلكه اشعار خلیفه ی وقت را هم ضبط كرد و تحویل تاریخ داد.

راستی اگر دشمنان اهل بیت از خدا نمی ترسیدند از رسول خدا شرمی نداشتند چرا از تاریخ نمی ترسیدند و چرا از آن بیمناك نبودند كه آنچه می گویند و می كنند و می اندیشند تاریخ همه را خواهد نوشت و بدست آیندگان خواهد سپرد و در كتابها درج خواهد كرد و در كتابخانه های دنیا با كمال مراقبت نگهداری خواهد شد، و از میان بردن یك خطبه ی امام چهارم یا زینب كبری در صورتی امكان پذیر خواهد بود كه تمام كتابخانه های دنیا را از بین ببرند و همه ی كتابها را نابود كنند، تاریخ نامه ی عمل گذشتگان و آیندگان است. تاریخ آئینه ای است كه چهره ی هركس را چنانكه بوده است نشان می دهد، اشخاصی از میان می روند ملتها جابجا می شوند، اما تاریخ بر سر جای خود ایستاده است و با كمال هوشیاری بر نیك و بد اشخاص و رفت و آمد ملتها نظارت می كند و حساب این را با آن اشتباه نمی كند و گناه آن را به گردن این نمی گذارد و برخلاف آنچه شاید بسیاری از مردم تصور كنند كه گذشت زمان، حقایق تاریخی را از یاد می برد و چهره های آشكار حوادث را نهفته می سازد، تاریخ با مرور زمان درست برعكس این پندار، حقایق نهفته را آشكار می سازد و موانعی را كه برای معاصران حوادث تاریخی پیش می آید برای آیندگان از میان می برد تا بهتر از مردمان معاصر بتوانند به حقایق تاریخی آشنا شوند. گذشت زمان نه تنها مانعی در راه تحقیق و بررسی حوادث بوجود نمی آورد، بلكه موانع موجود را از میان می برد و راه تحقیق و


بررسیهای محققان بی غرضی را كوتاهتر و روشنتر می سازد و تحقیقاً بررسی تاریخ عاشورای اباعبداللَّه علیه السلام برای ما كه بیش از سیزده قرن با آن فاصله ی تاریخی داریم، آسانتر است تا برای كسانی كه معاصر این حادثه بوده و در سال هجری زندگی می كرده اند و مشكلاتی كه آنان در تحقیق و بررسی این پیشامد داشته اند ما نداریم و بعد از این هم مرور زمان و گذشتن اعصار و قرون مانعی در راه تحقیق آن بوجود نخواهد آورد «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل اللَّه امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون».

والسلام علیكم و رحمةاللَّه و بركاته